به گزارش پاپصیران، كارشناسان مسائل منطقه‌اي بازديد سرزده "جيمس ماتيس " رئيس ستاد مشترك نيروهاي مسلح آمريكا در در 9 فوريه (20 بهمن) از دوشنبه را در راستاي تلاش‌هاي جديد آمريكا براي تقويت حضور نظامي و امنيتي در منطقه آسياي‌مركزي ارزيابي مي‌كنند. رسانه‌هاي تاجيكستان درباره جزئيات مذاكرات متيس با مقامات عالي رتبه اين كشور مطلبي را منتشر نكردند. اما براساس گزارش بخش مطبوعاتي رياست جمهوري تاجيكستان، در ملاقات متيس با "امامعلي رحمان "، مسائل مربوط به گسترش روابط تاجيكستان با آمريكا و تحكيم امنيت منطقه‌اي، مورد بحث و بررسي قرار گرفت و طرف تاجيكي بر اهميت توسعه همكاري‌هاي دوشنبه - واشنگتن در تمامي زمينه‌ها و از جمله پروژه‌هاي اقتصادي براي تقويت ثبات و امنيت منطقه‌اي تاكيد كرد.
ژنرال متيس نيز ضمن قدرداني از پشتيباني دولت تاجيكستان از تلاش‌هاي نيروهاي نظامي بين‌المللي در افغانستان، بر علاقمندي ستاد مشترك نيروهاي مسلح آمريكا براي همكاري با تاجيكستان در زمينه‌هاي مورد علاقه تاكيد كرد.
بيش از يك ماه پيش، اين مقام بلندپايه نظامي آمريكا از عشق‌آباد پايتخت تركمنستان نيز ديدار داشت كه جزئيات آن فاش نشد. به اعتقاد كارشناسان سياسي و امنيتي آسياي‌مركزي، مقامات بلندپايه سياسي و نظامي آمريكا، ظاهراً براي رايزني پيرامون مسائل امنيتي منطقه و بخصوص بحران افغانستان، ولي در حقيقت به منظور جلب موافقت هرچه بيشتر دولت‌هاي آسياي‌مركزي براي همكاري سياسي، نظامي و امنيتي با واشنگتن تلاش مي‌كنند.
آمريكا طي 2 سال اخير در چهارچوب پروژه ترانزيت محموله‌هاي مورد نياز نيروهاي نظامي خود و ناتو از قلمرو كشورهاي آسياي‌مركزي به افغانستان، موفق به گسترش حضور نظامي و امنيتي خود در اين منطقه شده كه موجبات نگراني‌ رقباي ژئوپلتيك واشنگتن در منطقه و بويژه مسكو و پكن را فراهم كرده است.
پس از برقراري مجدد روابط آمريكا با روسيه كه طي يك سال اخير از سوي كاخ سفيد دنبال مي‌شود، واشنگتن فرصت حضور بيشتري در فضاي سياسي آسياي‌مركزي به دست آورد كه برخي كارشناسان، از آن به عنوان پديده بي سابقه "همسويي واشنگتن - مسكو " ياد مي‌كنند.
از سوي ديگر تحولات سياسي سال گذشته قرقيزستان كه به سقوط دولت "قربان‌بيك باقي‌اف " انجاميد و سپس درگيري‌هاي قومي و بي ثباتي سياسي و امنيتي در جنوب اين كشور كه پخش بيانيه مشترك روساي جمهور آمريكا و روسيه "باراك اوباما " و "ديميتري مدودوف " در رابطه با حل و فصل اين مشكل را به‌دنبال داشت، حاكي از نزديك شدن مواضع اين 2 رقيب ديرينه در آسياي‌مركزي است.
البته بايد اذعان كرد كه اين همسويي بيشتر با اهداف سياسي صورت گرفته و پشتيباني تمامي نخبگان سياسي و نظامي روسيه را به‌همراه نداشته است. زيرا موقعيت ژئوپلتيكي آسياي‌مركزي همواره مورد توجه قدرت‌ها بوده و روسيه و چين به ويژه نسبت به مسائل نظامي و امنيتي اين منطقه و اقدامات آمريكا حساسيت داشته‌اند.
اگرچه اين موقعيت، فرصت مناسبي براي كشورهاي آسياي‌مركزي در راستاي اجراي نقش موثرتري در تحولات منطقه‌‌اي است، ولي وابستگي‌هاي سياسي، مالي، اقتصادي و نظامي اين كشورها به قدرت‌ها و سازمان‌هاي بين‌المللي، فساد سياسي و مالي دولت‌مردان و نخبگان، مانع اجراي نقش مستقل و موثر اين كشورها در تحولات و معادلات منطقه‌ شده است.
برخي از كارشناسان مسائل سياسي و امنيتي منطقه، سفر متيس به تاجيكستان را به طور مستقيم با اهداف ژئوپلتيكي واشنگتن مرتبط دانسته و بطور خاص به موضوع تقويت حضور امنيتي و نظامي آمريكا در تاجيكستان اشاره كرده‌اند.
رئيس حزب سوسيال دموكرات تاجيكستان "رحمت الله ظاهراف " با مهم دانستن اهميت ژئوپلتيكي فلات "مرغاب " در استان بدخشان كه در دوران شوروي در اختيار نيروهاي شوروي قرار داشت، تسلط بر اين منطقه را سبب نظارت بر كل جهان عنوان كرد.
به اعتقاد وي تاجيكستان در چهارچوب استراتژي سياست خارجي "درهاي باز " با همه طرف‌هاي خارجي ارتباط و همكاري خواهد داشت و البته روسيه به عنوان شريك استراتژيك تاجيكستان در اولويت قرار دارد.
اگرچه عده‌اي از شخصيت‌هاي سياسي و همچنين كارشناسان تاجيك معتقدند كه روابط نزديك با طرف‌هاي مختلف خارجي و بخصوص قدرت‌هاي رقيب، براي دوشنبه اين فرصت را فراهم خواهد كرد تا در وابستگي كامل به يكي از محورهاي خارجي قرار نگيرد، ولي تحولات سياسي و امنيتي اخير منطقه و برخورد منافع قدرت‌ها، تحقق اين استراتژي را با مشكلاتي روبرو خواهد كرد كه نيازمند اقدامات حساب‌شده ملي در عرصه‌هاي سياسي، اقتصادي و امنيتي توسط تاجيكستان است.
آمريكا بيش از يك‌سال است كه سالانه رايزني‌هاي 2 جانبه‌اي در زمينه‌هاي سياسي، امنيتي، نظامي، تجاري، حقوق بشر و اصلاحات دمكراتيك با كشورهاي آسياي‌مركزي داشته، ولي آنچه به عنوان برگ برنده در دست واشنگتن است، نگراني اين كشورها از تاثير بحران افغانستان بر ثبات و امنيت آنها بوده كه سبب شده آمريكا اقدامات خود را در اين منطقه به‌طور جدي‌تر دنبال كند.
همچنين بليك، معاون آسياي جنوبي و مركزي وزير امور خارجه آمريكا، اخيراً طي سخناني در موسسه سياست دولتي وابسته به دانشگاه "هيوستن " اعلام كرده بود: واشنگتن، كشورهاي شوروي سابق و مناطق پيراموني را فضاي منافع نظامي خود مي‌شناسد. وي همچنين بر ادامه مذاكرات ميان واشنگتن و كابل براي حضور بلند مدت پايگاه‌هاي نظامي آمريكا در افغانستان تاكيد كرد.
اين رويكرد واشنگتن نشانگر اين سياست است كه نه تنها آمريكا به دنبال خروج از افغانستان نيست، بلكه برخي از كارشناسان حتي اين موضوع را كه آمريكا در پي ايجاد پايگاه‌هاي جديد در آسياي‌مركزي است را نيز بعيد نمي‌دانند.
تحركات اخير گروه‌هاي تروريستي در شرق تاجيكستان، در وادي فرغانه كه بخش قابل توجهي از قلمرو ازبكستان، قرقيزستان و تاجيكستان را فرا گرفته، تمايل اين كشورها را براي همكاري نظامي با واشنگتن تقويت كرده است.
مقامات واشنگتن نيز مدعي شده‌اند كه حضور نظامي آمريكا در منطقه، نه تنها موجب كاهش ميزان آسيب‌پذيري اين كشورها در برابر گروه‌هاي تروريستي و افراط‌گرا خواهد شد، بلكه معتقدند كه زمينه مناسبي براي توسعه اقتصادي و اجتماعي آنان فراهم خواهد شد.
اما بايد در نظر داشت كه كمك‌هاي كاخ سفيد به كشورهاي منطقه كاملاً حساب شده بود و فاقد ماندگاري است. به عبارت ديگر اين كمك‌ها در قالب سرمايه‌گذاري نيستند و در اصل واشنگتن در عرصه‌هاي اقتصادي و زيربنايي آسياي‌مركزي، حضور حداقلي دارد به‌گونه‌اي كه نمي‌توان چند واحد مهم اقتصادي يا صنعتي را كه با حمايت مالي يا سرمايه‌گذاري آمريكا ايجاد شده باشد، نام برد.
از سخنراني بليك اين چنين برمي‌آيد كه آمريكا به تقويت حضور نظامي خود در آسياي‌مركزي بسيار خوشبين است و با نگاه به تحركات سياسي اخير در منطقه، اين واقعيت ديده مي‌شود كه ازبكستان بيش از پيش براي همكاري بيشتر با آمريكا و ناتو اظهار تمايل مي‌كند. در حال حاضر نيز ناتو از فرودگاه "نوايي " و همچنين زيرساخت‌هاي حمل و نقل ريلي اين كشور براي ترانزيت تداركات خود به افغانستان استفاده مي‌كند. تركمنستان، قزاقستان و تاجيكستان نيز با واشنگتن و بروكسل (اتحاديه اروپا و ناتو) همكاري‌هاي مشابهي دارند.
رسانه‌هاي غربي و همچنين رسانه‌هاي روسي همسو با آمريكا، نسبت به احتمال تشديد اوضاع سياسي و امنيتي در بهار آينده در آسياي‌مركزي و به‌ويژه شرق تاجيكستان و وادي فرغانه هشدار مي‌دهند. اين امر سبب شده كه كشورهاي منطقه علاوه برهمكاري‌هاي بيشتر نظامي و امنيتي با روسيه، به همكاري با آمريكا و ناتو براي جلوگيري از افزايش نقش و تاثير گروه‌هاي تروريستي متقاعد شوند.
البته اين همكاري در حال حاضر به‌صورت حضور مستقيم نظامي نيست ولي در صورت ادامه اين روند، چنين امري بعيد نخواهد بود. آمريكا در حال حاضر در چهارچوب حضور نظامي خود در افغانستان و منطقه با كشورهاي آسياي‌مركزي درباره مسائل امنيتي و به‌خصوص تردد گروه‌هاي تروريستي در سطح منطقه تبادل اطلاعات مي‌كند.
تحكيم حضور سياسي، نظامي و امنيتي آمريكا در منطقه اين امكان را براي واشنگتن فراهم خواهد كرد تا در زمينه استخراج و تعيين مسير ترانزيت انرژي منطقه نقش جدي‌تري ايفا كند و مهمترين طرح امريكا، اجراي پروژه‌هاي انتقال انرژي جديدي در منطقه است كه قلمرو روسيه را دور بزند.
جالب است كه آمريكا در استراتژي ملي نظامي خود، روسيه را در زمينه‌هاي امنيتي منطقه شريك و چين را رقيب معرفي مي‌كند امري كه مي‌تواند موجب استقبال بيشتر كشورهاي آسياي‌مركزي از تعميق روابط نظامي و امنيتي با واشنگتن شود.
چنين بنظر مي رسد كه چنانچه روسيه با سياست‌هاي امنيتي آمريكا در منطقه همسو شود، زيان خواهد كرد و در بلند مدت، نقش و جايگاه سنتي خود را در آسياي‌مركزي از دست خواهد داد. به‌خصوص آنكه آمريكا بيشتر برنامه‌هاي خود را براي تاثيرگذاري بر سياست داخلي و خارجي كشورهاي آسياي‌مركزي با استفاده از ابزارهايي اجرا مي‌كند كه در اختيار روسيه قرار ندارند.
به اين منظور واشنگتن در منطقه شبكه‌هاي چندسطحي و چندلايه‌اي نهادها و سازمان‌هاي وابسته را ايجاد كرده است كه در اصل از يك مركز واحد مديريت مي شوند. آنچه به اصطلاح در سطح و لايه اول مشاهده مي‌شود، حضور نهادهاي دولتي و غيردولتي آمريكاست كه مهم‌ترين هدف آنان اعمال نفوذ در مراكز و بر روي شخصيت‌هايي است كه استراتژي‌ سياسي، اقتصادي و امنيتي كشورهاي خود را تدوين مي‌كنند و در تصميم‌گيري‌هاي دولت‌هاي متبوع خود نيز سهيم هستند. اين نهادهاي آمريكايي يا بطور مستقيم زير نظر سازمان‌هاي اطلاعاتي و جاسوسي آمريكا قرار دارند و يا اقدامات خود را با اين سازمان‌ها به‌صورت هماهنگ انجام مي‌دهند.
هرچند واشنگتن مدعي است كه سازمان‌هاي غيردولتي و خصوصي آمريكايي كاملا مستقل بوده و به دولت اين كشور وابستگي‌ ندارند، ولي در اصل همه نهادهاي رسمي و غيردولتي آمريكايي در منطقه، به‌صورت بسيار هماهنگ اقدام كرده و بدنبال گسترش نقش و نفوذ كاخ سفيد در تمامي زمينه‌هاي سياسي و امنيتي در منطقه هستند.
آمريكا به‌منظور ايجاد هماهنگي در فعاليت نهادهاي دولتي و غيردولتي خود در خارج، گروهي متشكل از نمايندگان نهادهاي اطلاعاتي و جاسوسي خود را ايجاد كرده است. در اين تقسيم‌بندي، منطقه آسياي‌مركزي متعلق به بخش "مطالعات روسيه اوراسيا " (National Intelligence Office for Russia and Eurasia) در شوراي ملي اطلاعات (NIC) است.
وظيفه اين شورا، تهيه اسناد مطالعاتي، پيش‌بيني‌هاي راهبردي و تدوين سناريوهاي آتي براي مناطق مختلف جهان بوده و هماهنگ‌كننده سازمان‌هاي اطلاعاتي، مراكز پژوهشي و سازمان‌هاي غيردولتي آمريكا در منطقه است.
در مقابل روسيه كه از مهم‌ترين رقباي آمريكا در فضاي شوروي سابق و به‌خصوص آسياي‌مركزي شناخته مي‌شود، چنين شبكه‌هاي گسترده سازمان‌ها و نهادهاي دولتي و غيردولتي را در اختيار ندارد.
اگرچه نقش تعيين كننده مسكو در سازمان‌هاي موجود در شوروي سابق و به‌ويژه سازمان پيمان امنيت جمعي، به حفظ جايگاه اين كشور در آسياي‌مركزي كمك مي‌كند، اما مسكو بعد از يك تا 2 دهه، به دليل حاكميت نسل جديد نخبگان سياسي در منطقه، با چالش جدي مواجه خواهد شد.
آمريكا علاوه بر فعاليت در پوشش نهادهايي نظير بنياد كارنگي، بنياد اوراسيا، موسسه ملي دمكراتيك، سازمان فريدام هاوس، امنستي اينترنشنال، هيومن رايتس وتچ و... و حتي با جلب همكاري برخي از نهادهاي دولتي، شخصيت‌هاي سياسي، اقتصادي و فرهنگي كشورهاي شوروي سابق و از جمله آسياي‌مركزي در صدد تحقق استراتژي تامين وابستگي مستقيم اين كشورها به خود است.
در ميان كشورهاي آسياي‌مركزي، كارشناسان زبده‌اي كه اشراف كاملي بر شرايط داخلي كشورهاي خود دارند، از نهادهاي مختلف دولتي و غيردولتي، دانشگاه‌ها و مراكز مطالعاتي، به همكاري با سازمان‌هاي مختلف آمريكايي دعوت مي‌شوند.
در قرقيزستان، گروه‌ها، احزاب و سازمان‌هاي غيردولتي و اجتماعي و ساير نهادهاي باصطلاح جامعه مدني، به‌دليل فضاي باز سياسي، ارتباط خود با واشنگتن را پنهان نمي‌كنند و حتي گاهي اين امر را به عنوان يكي از امتيازات خود مطرح مي‌كنند. ولي در ساير كشورهاي منطقه، به‌دليل حساسيت دولت‌ها به هر نوع وابستگي ساختارهاي جامعه مدني به خارج، اين‌گونه نهادها از نشان دادن تعلق خود به غرب و به‌خصوص آمريكا خودداري مي‌كنند.
اطلاعات منتشر شده از سوي رسانه‌هاي منطقه حاكي از آن است كه طي سال‌هاي بعد از فروپاشي و كسب استقلال كشورهاي آسياي‌مركزي، نهادهاي مختلف آمريكايي و از جمله بنياد كارنگي (Carnegie Endowment) و بنياد مك آرتور (MacArthur Foundation)، كمك‌هاي مالي بلاعوض در اختيار محققان مسائل سياسي، اقتصادي، اجتماعي و امنيتي منطقه، قرار داده‌اند تا از ايده‌ها و نظرات آنان در جهت ارزيابي تحولات آسياي‌مركزي و تعيين رويكردهاي فعلي و آتي واشنگتن نسبت به منطقه استفاده كنند و اين روند هم اكنون نيز ادامه دارد.
امروز نمايندگان نهادهاي اطلاعاتي و نظامي آمريكا بصورت مستقيم و يا در چهارچوب برنامه‌هاي 2 جانبه با ناتو، براي نهادهاي مختلف كشورهاي منطقه و بويژه نمايندگان وزارتخانه‌هاي دفاع، كشور، امنيت ملي، گارد ملي و ... در قلمرو كشورهاي آسياي‌مركزي، دوره‌هاي متنوع آموزشي برگزار مي‌كنند. هزينه‌هاي اين برنامه‌ها به‌صورت كامل از طرف آمريكا پرداخت شده و ضمن معرفي شيوه‌هاي باصطلاح جديد و مدرن مبارزه با چالش‌هاي قرن معاصر، ماموران آمريكايي ارزش‌هاي ليبرال دمكراسي غربي را براي نمايندگان نهادهاي امنيتي، نظامي و انتظامي كشورهاي منطقه معرفي كرده و چهره جديدي از كشورهاي رقيب غرب، بخصوص جمهوري اسلامي ايران براي تاثيرگذاري بر آنان ارائه مي‌دهند. اين در حالي است كه سازمان‌هاي اطلاعاتي آمريكا و كشورهاي غربي با گروه‌هاي تروريستي و افراطي مذهبي در منطقه مرتبط بوده و از آنان براي ايجاد وابستگي نظامي و امنيتي كشورهاي منطقه به خود، بهره برداري مي‌كنند.
بنظر مي‌رسد كه عدم اعتماد نخبگان سياسي كشورهاي آسياي‌مركزي به يكديگر و بي توجهي به نيازهاي واقعي و خواسته‌هاي مردم، اين منطقه را كه داراي موقعيت منحصر به فرد جغرافيايي و ژئوپليتيكي و همچنين ذخايرغني طبيعي و به‌خصوص انرژي است، را در شرايط وابستگي به قدرت‌ها و به‌خصوص آمريكا قرار داده و اين وابستگي هيچ پيامد مثبتي براي كشورهاي منطقه نخواهد داشت.
انتهاي پيام/.1/A